بدترين روز زندگي
٢٧ اسفند 90 بدترين روز زندگي من و بابا بود خونه مامان ويدا بوديم كه رويين حادثه درست كرد، ليوان و از تو كابينت برداشت و دوييد و پاش به لبه ورودي گرفت و افتاد ليوان شكست و زير چونه پسرم پاره شد اون شب بعد از اينكه بيمارستان نيكان (انتهاي اقدسيه) خيلي ما رو آزار داد و بچه 16 ماه رو بخاطر 6 تا بخيه ميخواست بفرسته اطاق عمل بالاخره بيمارستان مهر (زرتشت) در عرض نيم ساعت كارو تموم كرد خلاصه اميدوارم براي كسي پيش نياد خيلي بد بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی